اخلاق و ادب

پرسش مهر ۹۶

اخلاق و ادب

پرسش مهر ۹۶

۲۵
آذر

این صفت که سر مایه ارزشمند رفتاری انسان و رسالت پدر و مادر و مربی است بر چه پایه ها یی استوار است؟ آیا یک خصلت درونی است؟ آیا رفتاری اجتماعی است یا حالتی روحی است؟ رمز اینکه انسان ازافراد مؤدب، خوشش می آید چیست؟


*Image result for ‫ادب چیست‬‎


وقتی سخن از«ادب» به میان می آید ، نوعی رفتار خاصّ و سنجیده با افراد پیرامون خویش (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) در نظر می آید. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، در خواست، سؤال، جواب و … مربوط می شود.


*


ادب، هنری آموختنی است. می توان گفت:«ادب، تربیت شا یسته است»، خواه مربی، پدر و مادر باشد، یا استاد و مربی.


*


دوست داری با تو چگونه رفتار کنند؟ نام و لقب زشت بر تو نگذارند؟ مگر نَه اینکه از توهین و تحقیر و استهزای دیگران نسبت به خودت ناراحت و رنحیده می شوی؟ مگر نه اینکه دوست داری در جمع مردم، مورد تکریم و تشویق و توجه قرار گیری؟ یکی از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را درباره خود نمی پسندی، در باره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست می داری، برای دیگران هم بخواهی و آنچه را در کار دیگران زشت می شماری، برای خود نیز زشت بدانی. اگر از کارهای ناپسند دیگران انتقاد می کنی، همان کارها و صفات در تو نباشد. این نوعی «خود ادب کردن» است و کسی به این موهبت دست می یابد که از فرزانگی و هوشیاری و عقلانیّتی تیز و بصیر برخوردار باشد.


این سخن بلند علویّ را هم در این زمینه بخوانیم که فرموند :


*


«افضل الادب ان یقف الانسان علی حده و لا یتعدیّ قدره»


برترین ادب، آن است که انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود. ادب، به خودی خود یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است و ارزش آفرین هم برای فرزندان هم برای اولیاء که تربیت کننده آنانند.


*


ادب در هر که و هر کجا باشد، هاله ای از محبت و مجذوبیت را بر گرد خود پدید می آورد و انسان با ادب را عزیز و دوست داشتنی می کند.


ادب، خودش یک سرمایه است و هر سر مایه ای بدون آن بی بهاست.


ادب مدالی است بر سینه صاحبش که چشمها و دلها را خیره و فریفته می سازد .


ادب آراستگی هر چیزی به چیزی است ، آن گونه که علم ، با حلم آراسته می گردد و شجاعت، با گذشت و عفو زینت می یابد و ثروت ، با انفاق و بخشش ارزش پیدا می کند، حسب و نسب هم با ادب، ارج می یابد. شرافت نسب و اعتبار خانوادگی و آبرو و وجهه اجتماع، بدون داشتن ادب، آرایشی سطحی بر چهره‎ای زشت است. این سخن حضرت علی(علیه السلام) است که:


«لاشرف‎مع‎سوءالادب»؛


*


با بی ادبی؛ هیچ شرافتی نیست.


کسی که بی اصل و تبار و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته باشد، شرافت می یابد.ادب حتی نسب و تبار نامناسب را هم می پوشاند.


کلام امیرالمؤمنین( علیه السلام) چنین است:


*


«حسن‎الادب‎یستر‎قبیح النّسب» –  زیبایی ادب ، زشتی نسب را می پوشاند .


نشانه ها و جلوه ها ی ادب


*


هر یک از ادب و بی ادبی نشانهایی دارد. شناخت ادب هم جز با توجه به نمودهای بی ادبی میسر نمی گردد. این نمودها و نشانه ها و علایم هم در گفتار نمایان است ، هم در رفتار و برخورد.


*


اگر عاقلانه زیستن و متانت در گفتارو وقار در رفتار، نشانه ادب است. بی خردی، گفتار زشت، بددهانی، تند خویی زشت گویی، دشنام و توهین، سبکسری و خیره سری، لجاجت و عناد و … هم بی ادبی است.


*


اگر کنترل دوستیها و معاشرتها ادب است، بی ادبی یعنی رفت و آمد با افراد ناباب و بی دقتی در گزینش دوستان و بی تعهدی در مجالستها و رفاقتها. آنکه زشت گفتار و بد زبان است، به تعبیر حضرت علی( علیه السلام) از ادب بی بهره است: «لا ادب لسیی النطق.»


*


کسی که در برخورد با افراد، حاضر نیست از آنان با عظمت و تکریم یاد کند و مدام به استهزاء دیگران و غیبت آنان مشغول است، آنکه یاوه دیگران را با یاوه و دشنامشان را با دشنامی زشت تر پاسخ می دهد، آنکه در مجالس و محافل و صفها، رعایت حق دیگران و نظم و مقررات و سکوت و نوبت را نمی کند، آنکه حاضر نیست به حرف دیگران گوش دهد، کسی که در گفتگو و بحث، داد می زند، گلو پاره می کند و جانب انصاف و حق را مراعات نمی کند، آنکه … اینها همه نشانه هایی از فقدانِ ادب است.


*


ار آن سو، مراعات آداب در خوردن، آشامیدن، لباس پوشیدن یا لخت بودن، خلال کردن، دهن درّه، سرفه، عطسه و … نشان ادب است. بی ادبی، بی اعتنایی به حقوق و شخصیت و حرمت انسانهاست . اگر کسی هنگام عطسه، آب دهان به سفره و صورت بیفکند، یا به طرز مشمئز کننده ای غذا بخورد، یا به جای تقدیم دو دستیِ نامه و وسیله و ابزار، آن را پرت کند یا حتی یک دستی بدهد، یا هنگام مطالعه شما، سر و صدا کند، یا هنگام خلوت، سر زده وارد اتاقتان شود، و اجازه ورود نگیرد، اینها نمونه هایی از مراعات نکردن ادب اجتماعی است.


*


جالب این است که اسلام برای همه این موارد، دستور العمل دارد. «تربیت اسلامی» و اخلاق مکتبی، همه دستورها و«یابد» و «نباید» هایش، «ادب آموزی» است. کسی که پای بند تعالیم دین نباشد، از حوزه ادب به وادی بی ادبی پای نهاده است.


 


 


ادب از که آموزیم؟


*


رفتار نیک دیگران، بر انسان تأثیر مثبت می گذارد. این امری روشن و طبیعی است. ناپسندیهای اخلاقی مردم نیز تأثیر سوء می گذارد. این هم عادی است. هنر انسانهای فرزانه و هوشمند آن است که از رفتارهای ناپسند دیگران هم عبرت و درس می آموزند.


*


هم نیکان الگوی نیکی اند، هم بدان سر مشق بدی برای غافلان. امام عاقلتر کسی است که از بدیهاراه خوبیها را می آموزد. این همان حکمتِ لقمانی است که از فرزانگی او سر چمشه می گیرد. به قول سعدی:


«لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان، که هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم.»


*


و اگر جز این بود، لقمان به لقبِ «حکیم» مشهور نمی شد. آری… ادب آموختن از بی ادبان. همچنان که باید کم حرفی را از ورّاجان پر حرف و بیهوده گوی الهام گرفت. بزرگواری و کرامت نفس را هم باید از زشتیِ کارِ تنگ نظران و خسیس طبعان فرا گرفت. هیچ کس از زشتی و بدی، خوشش نمی آید. پس چرا ما خود را از آن پاک نسازیم که محبوب شویم؟ اگر از زشتیهای دیگران، آموختیم که به خوبیها روی آوریم، «استاد اخلاقِ» ما در درون خودمان نهفته است. این روش، شیوه آموخته از امیر مؤمنان (علیه السّلام) است که فرمود:


«اذا رأیت فی غیرک خلقا ذمیماً فتجنب من نفسک امثاله»؛


*


هر گاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز که آن گونه رفتار در خودت نباشد!


عیسای مسیح هم همین روش را داشت. از او پرسیدند: چه کسی تو را ادب آموخت؟ فرمود: کسی مرا ادب نکرد. من، زشتی جهل را دیدم و از آن پرهیز کردم.


نشست و بر خاست و انس و معاشرت با افراد مؤدب، خلق و خوی و رفتارمان را به زینت «ادب» می آراید.


ادب در معاشرت، میزان رشد و شعور انسان است و هر کس به اندازه ای می ارزد که ادب دارد. عیار سنجش قیمت افراد« ادب» آنان است.


وقتی می توان با «ادب» دلها را خرید و هنگامی که در «ادب داشتن» نشانه ایمان و وسیله تقرّب به خدا ومحبوبیت نزد خالق و خلق است،

  • محمد نجاتی فر
۲۵
آذر

   ره مُلکِ سعادت را تواند بی خطر رفتن به دست خود ز آیین ادب هرکس عصا دارد                        

(صائب)


ادب، درخشان ترین و جذاب ترین ستاره آسمان انسانیت است که در سرزمین تاریک جهان مادی، نوید فردایی روشن را می دهد. آن که خویش را به زیور ادب آراست، بزرگی و عزت دنیا و رمز سعادت در سرای آخرت را از آن خویش کرده است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «ادب، بهترین خوی و منش است». و نیز فرموده است: «هر که به آداب خداوند بزرگ مؤدب شود، او را به رستگاری جاوید رساند».


علامه اقبال لاهوری هم در این باره می گوید:


دین، سراپا سوختن اندر طلب انتهایش عشق و آغازش ادب

آبروی گُل ز رنگ و بوی اوست بی ادب، بی رنگ و بو، بی آبروست

نوجوانی را چو بینم بی ادب روز من تاریک می گردد چو شب

پیام متن:

ادب وسیله رستگاری، بزرگی و اعتبار.


معنای ادب

ادب، نگاه داشتن و رعایت شرایط هر چیز است. حالتی در شخص که او را از کارهای زشت بازدارد و فردی باادب کامل، آن است که ظاهر و باطن او، به محاسن اخلاق و نیات آراسته باشد. اخلاقش با گفته های او برابر و نیات او با اعمال او موافق باشد. ادب، پایه تمام محاسن اخلاقی و مایه دست یابی به سعادت ابدی است.


ادب، تاجی است از نور الهی بِنِه بر سر برو هرجا که خواهی

که او خضر ره اقبال و جاه است بر او رنگ سعادت، پادشاه است

(سعدی)


پیام متن:

ادب، پایه تمام محاسن اخلاقی و مایه دست یابی به سعادت ابدی


ادب نبی اکرم صلی الله علیه و آله

اشرف آدمیان، همانا مؤدب ترین آنان، یعنی حضرت رسول صلی الله علیه و آله بوده است. رمز برتری ایشان بر جهان هستی، خوبی ها و صفات نیک و مهم تر از همه ادب وی بود.


آن حضرت «منشا همه آداب و اخلاق الهی بوده است که هرکس به اندازه پیروی خویش از آن حضرت، نصیبی یافته است».


امام صادق علیه السلام در ستایش مقام رفیع ادب نبی اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:


خدای بزرگ، پیامبرش را مؤدب ساخت و نیکو تأدیب کرد و چون ادب را در آن حضرت به کمال رساند، فرمود: «همانا تو دارای خُلقی بزرگ می باشی» (قلم:4) آن گاه، کار دین و امت را به او سپرد تا بندگانش را اداره کند.


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز از ادب خویش چنین می گوید: «خداوند، مؤدبم کرد و نیکو مؤدبم ساخت».


سرمایه بزرگی و دولت بوَد ادب کاهنده مشقت و زحمت بوَد ادب

می کوش در ادب که عزیز جهان شوی چون موجب فواید عزت بوَد ادب

داری اگر هوای بزرگی، ادیب باش مستلزم فنون کرامت بوَد ادب

پیام متن:

پیامبر، اسوه ادب و کرامت انسانی.


قرآن، ادبستانی الهی

در حقیقت، قرآن کریم صحیفه ای است آسمانی که به عنوان نسخه ای شفابخش و مجموعه ای از رهنمودهای خداوند برای آموختن «آداب» چگونه بودن و چگونه زیستن نازل شده است.


سید مرتضی عَلم الهدی، پس از آنکه روایتی را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با عنوان «اَلقُرآنُ مَأْدُبَةُ اللّهِ، (یعنی قرآن سفره ضیافت خداوند است) نقل می کند، می گوید:


قرائت کلمه «مَأْدُبَة» در این روایت، به فتح دال یعنی «مَأَدَبَة» نیز صحیح است، در این صورت معنایش این است که (قرآن برای ادب خلق یعنی نگاهداشت حد هر چیز است).


در حقیقت، هدف از نزول قرآن ادب آموزی به آدمیان و آراستن وجود آنها به صفات الهی است.


عنایت های ربانی ز بهر خدمت آن شه برویانید و هستی داد از آن عین ادب ما را

مولان


پیام متن:

درس ادب در کتاب آسمانی.


اهتمام اسلام به تأدیب فرزند در خردسالی

از توصیه های مهم دین اسلام در امر تربیت فرزندان، آموزش ادب به آنان از دوران کودکی است.


حضرت علی علیه السلام در بخشی از پندهای ارزنده خویش به فرزندش، امام حسن علیه السلام می فرماید:


همانا قلب نوجوان، چونان زمین کاشته نشده است که آماده پذیرش بذری است، پس در تأدیب و تربیت تو شتاب کردم، پیش از آنکه دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد.


هر که در خوردیش ادب نکنند در بزرگی فَلاح از او برخاست

چوب تر را چنانچه خواهی پیچ نشود، خشک جز به آتش، راست

سعدی


در روایتی از علی علیه السلام نقل است: «از جمله حقوقی که فرزند بر عهده پدر دارد، این است که او را ادبی شایسته و نیکو بیاموزد».


دستورات تربیتی اسلام، درباره ادب و سفارش آن به پدران و مادران به اینکه ادب را در وجود کودک از همان دوران خردسالی اش، نهادینه کنند نشان دهنده اهمیت موضوع است.


درباره صفاتی که باید فرزندان را به آنها مؤدب ساخت، از نبی اکرم صلی الله علیه و آله روایتی برجاست که می فرماید: «فرزندانتان را به سه ویژگی و خصلت مؤدب کنید: به دوستی پیامبرتان، دوستی اهل بیت او و قرائت قرآن».


پیام متن:

سفارش مؤکد اسلام به تأدیب در خردسالی.


ادب در گفتار

ادب در گفتار، یعنی آدمی زبان خویش را از سخنان زهرآلود همانند: غیبت، تهمت، دروغ و مانند آن که شرع مقدس اسلام انسان را از آن نهی کرده است، بازدارد.


خداوند از ما می خواهد از سخنان ناروا درباره مردمان دوری کنیم و «با آنان به زیبایی و نکویی سخن بگوییم».


آنجا که خداوند، موسی علیه السلام و برادرش هارون را به سراغ کسی چون فرعون می فرستد، به آنها سفارش می کند: «با او به نرمی و نیکویی سخن گویید، باشد که پند گیرد، یا ترسان گردد». (طه:44)


خداوند با بیان این گونه دستورها، رعایت ادب در گفتار را حتی در برخورد با دشمنان گوشزد می کند.


اوج ادب در گفتار

قرآن کریم درباره ادب در گفتار، ظریف ترین و زیباترین نوع ادب را به همگان می آموزد:


1. در مورد ایوب پیامبر صلی الله علیه و آله چنین آمده است:


ایوب را یاد کن هنگامی که پروردگارش را ندا درداد که به من آسیب رسید و تویی رحم کننده ترین رحم کنندگان. (انبیاء: 83) این عبارت نشان می دهد ایوب علیه السلام با رعایت کمال ادب در گفتار با پروردگار خویش پس از اظهار پریشان حالی اش، بی درنگ نگفته مرا رحم نما! بلکه پیش از آن گفت: تو از همه رحم کنندگان برتری.


2. عبارتی از زبان عیسی مسیح علیه السلام در گفت و گو با خداوند است که: «پروردگارا! اگر آدمیان را عذاب کنی، آنها بندگان تو هستند». (مائده: 118)


نکته ظریف ادبی این سخن این است که عیسی مسیح علیه السلام ، به جای آنکه تمنای قلبی اش را در رفع عذاب بندگان بی پرده با خدایش در میان گذارد، آن را با کنایه و ادب تمام بیان می دارد.


3. خداوند در کلامی به حضرت عیسی علیه السلام می فرماید: «ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به خدایی برگزینید و خدا را واگذارید؟!» (مائده: 116)


و عیسی علیه السلام نیز در پاسخ به این سخن در اوج ادب عرضه می دارد:


«خدایا اگر گفته بودم، قطعا تو از آن آگاه بودی». (مائده: 116)


در حالی که می توانست بگوید: «پروردگارا! هرگز چنین سخنی نگفته ام».


پیام متن:

نگهداری زبان از سخنان زهرآلود و آنچه که در اسلام از آنها نهی شده مانند غیبت، تهمت و دروغ و....


ادب در پیشگاه خداوند، از مصادیق ادب

عالم، محضر خداست و در حضور خداوند، پرهیز از افکار گناه آلود و عمل نکردن به گناه، به معنای مؤدب بودن و حفظ حرمت حضور اوست.


حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه هر که را نیست ادب، لایق صحبت نبود

ادب در برابر پیامبران و اهل بیت علیهم السلام


آراستگی به ادب واقعی در محضر پیامبران و اهل بیت علیهم السلام ، همان رفتارکردن به توصیه هایی است که آنان از طریق وحی برای سعادت انسان ها به ارمغان آورده اند.


پیام متن:

اجتناب از افکار آلوده و پرهیز از گناه، نشانه ادب بندگان در برابر خدا.


ادب در برابر پدر و مادر

برخی از احکام شرعی، فراتر از ادراک عقل است اما بسیاری از آنها پشتوانه ای محکم چون عقل و وجدان دارند، برای مثال: حکم «لزوم رعایت ادب و احترام نسبت به پدر و مادر خویش».


کسی که حاکم درون او عقل و وجدان اوست، آن گاه که از تحمل رنج ها و دشواری های فراوان والدین در پرورش فرزند آگاه می شود، در می یابد که مهم ترین وظیفه فرزند در قبال پدر و مادر، حفظ حرمت و ادب آنهاست.


با چشم ادب نگر پدر را از گفته او مپیچ سر را

با مادر خویش، مهربان باش آماده خدمتش به جان باش

ایرج میرز


اسلام، حفظ احترام پدر و مادر را به حدی واجب می داند که حتی کوتاهی والدین در تربیت فرزندان و ناصالح بودن آنها را نیز، بهانه ای برای بی ادبی و شکستن حرمت آنان قرار نداده است، چنان که امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «خداوند، اجازه ترک رفتار نیکو با پدر و مادر را نداده است، خواه صالح باشند و یا ناصالح».


ناگفته نماند والدینی که در امر تربیت فرزندان شان کوتاهی کرده اند، بهتر است این نکته را به خاطر بسپارند که با مشاهده رفتاری به دور از ادب و احترام از اینان، ابتدا باید از خود بازخواست کنند و شخصیت خویش را کمال بخشند.


حکایت

مردی نزد کنفوسیوس حکیم آمد و از فرزند خود شکایت کرد. کنفوسیوس دستور داد پدر و پسر را زندانی کنند. پس از مدتی هر دو را آزاد کردند. کنفوسیوس به پدر گفت: نباید از پسرت شکایتی می کردی، زیرا اگر از پسرت عملی زشت سر زده است، تقصیر خود توست که او را خوب تربیت نکردی.

  • محمد نجاتی فر
۲۵
آذر

تهران - ایرنا - شیخ اجل سعدی شیرازی از مفاخر زبان و ادبیات فارسی در قرن هفتم است که آثار منظوم و منثور حکمت آمیز و غزلیات عاشقانه وی همواره در سرزمین های دور و نزدیک مورد استقبال قرار گرفته است.


یکم اردیبهشت ماه روزی که نگارش کتاب گلستان آغاز شد، در ایران به ‌عنوان روز سعدی نامگذاری شده ‌است.
ابومحمد مشرف‌الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف متخلص به سعدی شیراز، شاعر و نویسنده پارسی‌گوی نامدار ایرانی است که تاثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشته بگونه ای که شباهت قابل توجهی بین زبان فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. 
آثار او در دوره ای در مدرسه‌ها و مکتب‌خانه‌ها به ‌عنوان منبع آموزش زبان فارسی تدریس می‌شد.
وی برخلاف برخی نویسندگان هم دوره یا پیش از خود، ساده‌نویسی و ایجاز را در پیش گرفت و به همین دلیل در زمان حیات خود شهرت فراوانی بدست آورد. 

** سعدی مورد توجه خواص شعر شناس 
نویسنده، شاعر و روزنامه نگار معاصردرباره این شاعر و نویسنده پارسی گو به خبرنگار فرهنگی ایرنا می گوید: سعدی یکی از ماندگارترین شاعران تاثیرگذار در عرصه زبان فارسی است که شعرهای او به دلیل صلابت، قوت شعری و سهل و ممتنع بودن همواره مورد نظر مخاطبان عمومی شعر و خواص شعر شناس این سرزمین بوده است. 
جواد محقق می افزاید: اگر سعدی ظهور نمی کرد، شاعرانی مانند حافظ به عرصه ظهور نمی رسیدند زیرا بسیاری از شاعران پس از سعدی، متاثر از وی و اشعارش هستند و در صورتی که بخواهیم فقط یک شاعر جهانی را در میان شاعران ایرانی معرفی کنیم، بی شک سعدی ظرفیت و صلاحیت بیشتری برای این انتخاب دارد.
وی با بیان اینکه مفاهیم اشعار بسیاری از شاعران در ترجمه از دست می رود، ادامه می دهد: مفاهیم بسیاری از سروده ها امکان انتقال به زبان دیگر را ندارد و هنگامی که وزن و قافیه آنها در ترجمه کنار گذاشته می شود، تقریبا چیزی از آن به درستی به زبانی دیگر برگردان نمی شود، در حالیکه آثار سعدی به ویژه گلستان براحتی قابلیت ترجمه را داراست.
به گفته محقق، اتفاقات پس از دوران سعدی نشان می دهد، شعر و نوشته های وی بیش از دیگر شاعران در سرزمین های همسایه و دور مانند چین در همان روزگاران گسترش یافت و خواندن آنها در میان مردم قاره پهناور آسیا بسیار مورد استقبال بوده است. 

** نفوذ جهانی کلام سعدی 
این شاعر معاصر اضافه می کند: بر اساس گزارش های تاریخی، ملوانان چینی روی قایق های خود شعر سعدی را می خواندند و در تمام مراکز آموزشی منطقه و کشورهای مختلف، عمده ترین کتاب آموزشی گلستان سعدی بوده است.
وی با نقل خاطره ای از سال 68 می گوید: به زیارت مزار مولانا در قونیه رفته و در نماز جمعه ای که در مسجد کنار مزار برپا بود، شرکت کردم، شاهد بودم خطیب جمعه در یکی از خطبه ها، یکی از اشعار سعدی را قرائت و سپس آن را به زبان ترکی برای نمازگزاران شرح داد که این نفوذ کلام سعدی را نشان می دهد.
محقق با تاکید بر قدردانی از این استاد سخن و کار بزرگ آموزشی و تربیتی او توصیه کرد: این آموزش ها به فرزندان این مرز و بوم داده شود.

** گلستان سعدی دور از پیچیدگی و دشواری 
رضا اسماعیلی دیگر شاعر معاصر نیز درباره شیخ اجل سعدی شیراز به ایرنا می گوید: سعدی از قله های نام آور شعر و ادبیات زبان فارسی و شاعری است که به زبان مردم و برای مردم حرف می زد. 
وی در غزلیات عاشقانه و بوستان و گلستان که دربردارنده حکایات اخلاقی و آموزه های دینی است سعی کرده با زبانی سهل و ممتنع و به دور از پیچیدگی ها حرف خود را بیان کند .
اسماعیلی می افزاید: سعدی مانند برخی شاعران نبود که صنعتگری و زبان آوری خود را به رخ دیگران بکشد، او مربی و معلم اخلاق است، از آثار او می توان پی برد، او پرورش یافته دامن قران و عترت است که با الهام از آیات قرانی، این حکایت را به نظم درآورده و در تمام اشعار و حکایات آموزنده او دقایق قرآنی و عرفانی موج می زند.
اسماعیلی با اشاره به فصاحت سعدی در شعرگویی ادامه می دهد: او «افصح المتکلمین» است، یعنی سخنوری که از فصاحت کلام برخوردار است، زبان رفتاری سعدی به گونه ای است که خواننده گرفتار دشواری نمی شود و به راحتی با او ارتباط عاطفی و روحی برقرار می کند، به همین دلیل گفته می شود سعدی در زبان و کلام فصاحت دارد.
وی با اشاره به سهل و ممتنع بودن اشعار سعدی توضیح می دهد: یک کارگر در حد بضاعت می تواند از اشعار سعدی بهره برد و یک استاد دانشگاه نیز به اندازه درک خود می تواند به لایه های عمیق تر این اشعار دست یابد و استفاده لازم را از آن ببرد.

** هدف سعدی از شعرگویی ابلاغ پیام های اخلاقی است
به گفته اسماعیلی، سعدی از شاعرانی بود که وقتی حرفی برای گفتن داشت، دست به قلم می شد، او صرفا هدفش بازی با کلمات و اندیشیدن به فرم و ساختار نبوده، بلکه علاوه بر این، به معنا و مفهوم اندیشه و تفکر نیز فکر می کرده و عنصر اندیشه در آثار سعدی موج می زند.
این شاعر معاصر با بیان اینکه هدف سعدی از شعرگویی، ابلاغ پیام ها و ارزش های انسانی و ترویج فضایل اخلاقی است، می گوید: هر سال گلستان و بوستان سعدی تجدید چاپ می شود که این نشان از استقبال مردم از آثار او دارد، انتشار آثار بزرگانی مانند سعدی با تیراژ بالا نشان از این دارد که مردم هنوز عطش او را دارند و کلام سعدی آینه تجلی انسان کامل و فضایل دینی و قرآنی است.
وی می افزاید: سعدی از شعر به عنوان یک رسانه برای ترویج ارزش های اخلاقی استفاده کرده، از آنجا که شعر سعدی با فرهنگ ما همخوانی دارد همواره مورد استقبال ایرانیان و جهانیان است.
  • محمد نجاتی فر
۲۵
آذر

یکی از سوالات در مباحث اخلاقی اینکه فرق ادب و اخلاق چیست؟

پاسخ:
با توجه به تعریفی که از علم اخلاق بیان شد، این مطلب بدست می‎آید که اخلاق و خُلقیات انسانی، جزء ملکات نفسانی به شمار آمده، در نهاد و باطن او جای دارد؛ اما آیا آداب انسانی نیز چنین است؟

علامه طباطبایی‌(ره) در این زمینه می‎فرمایند:
برخی تصور می‎کنند که اخلاق و آداب، هیچ گونه تمایزی با هم ندارند؛ در حالی که چنین نیست؛ زیرا اخلاق عبارت است از: ملکات راسخ در روح، و در واقع، وصفی از اوصاف روح می‎باشد؛ ولی آداب عبارت است از: هیئت‎های زیبایی که اعمال و رفتار آدمی بدان متّصف می‎گردد که نحوه‎ی صدور این اعمال به صفات روحی شخص بستگی دارد و پر واضح است که میان اتّصاف روح به اخلاقیات و اتّصاف عمل به آداب، تفاوت بسیاری وجود دارد»[1]؛ «پس ادب، ظرافت و دقت در عمل را گویند. وقتی انسان متوجّه حالات خویش باشد و با ظرافت و زیبایی خاصّی عمل را انجام دهد، گفته می‎شود که فلانی مؤدّب است؛ نظیر ادب نشستن در حال نماز و ادب راه رفتن با طمأنینه و ...[2]

عمل وقتی ظریف و جمیل است که دارای دو ویژگی باشد: اوّل این که مشروع باشد و دوم آن که از روی اختیار و اراده باشد. با فقدان این دو ویژگی، عمل را مؤدّبانه نمی‌گویند و اگر اختلافی باشد، در تعیین و تشخیص مصداق است.

ادب انسانی همان هیئت و ترکیب زیبای اعمال دینی است که تابع مقصود و مطلوب نهایی در حیات و زندگی اوست. پس آداب انسان‌ها در حقیقت آثار و نتایج نفسند و ممکن نیست که فعل کسی با امور درونی و نفسانی او مخالف باشد. گفتار آدمی، خود فعلی از افعال بدنی است. به این ترتیب نمی‎توان سخنی را به زبان آورد و یا فعلی را مرتکب شد که خلاف آن در باطنش رسوخ کرده باشد. بنابراین آداب و رفتار نیک، حاکی از باطن پاک و نیک است و رفتار و اعمال و کلام پلید، ناشی از اخلاق زشت و پلید.

البتّه برخی فرق دیگری را بیان کرده‎اند و آن این است که اگر واژه‎ی اخلاق در مورد افعال ستودنی به کار رود، بیانگر ادب خواهد بود؛ زیرا ادب فقط درباره‎ی خصلت‎هایی به کار می‎رود که نیکو باشد؛ مثلاً اگر گفته شود ادب قاضی، یعنی کارهای شایسته‎ای که قاضی انجام می‎دهد. این تمایز مورد قبول و پذیرش علاّمه نمی‎باشد.

اگر ادب را صرفاً به معنای خصایص نیکو بگیریم، در حقیقت معنای آن را محدود ساخته‎ایم؛ پس بهتر است که ادب را لفظ و واژه‎ی عام بگیریم تا شامل همه‎ی صفات، اعم از نیک و بد بشود. بنابراین بهترین نظر در این زمینه، نظر علامه‎ طباطبایی‌(ره) است.

  • محمد نجاتی فر